به گزارش پایگاه خبری تحیلی امید شهر، تیم «اتحاد» (تشکیلاتیترین تیم حاضر در شورای به ظاهر یکدست اصلاح طلبِ شهر تهران) کارکردهای مخرب، حاشیهساز و غیرکارآمدی در یکسال گذشته داشته است. در ادامه دلایل آن میآید:
1- ایجاد بیثباتی و اختلاف افکنی در مدیریت شهری شهر تهران: شهرداری تهران در یکسال گذشته دو سرپرست و دو شهردار به خود دیده است؛ به عبارتی، بیثباتترین دوره مدیریتی شهر تهران!! در ایجاد و شکلگیری این بیثباتی، عوامل متعددی دخیل بودهاند. قطعا حزب «اتحاد» با عملکرد خود یکی از عوامل تاثیرگذار و اصلی بوده است. برای شفافتر شدنِ این نقش، به مقاطع زمانی زیر باید اشاره کرد:
1-1 درست یا غلط (بدون ارزش داوری)، بخشِ امنیتی حاکمیت، علاقمند به تسلط حزب «اتحاد» بر شورا و شهرداری تهران نبوده و نیست و در این راستا تمام تلاش خود را کرده است. حزب «اتحاد» با علمِ به این حساسیت، در یکماه بعد از انتخابات 96 با طرح گزینه هایی که این نهادها روی آنها حساسیت دارند، عملا باعث شدند (به دلیل عملکردِ محفلی و تیمی اختلافافکنشان) صفبندی و تیم سازی در درون شورا شکل بگیرد. بررسی دقیق فرایندهای آن مقطع، نشان میدهد که اساسِ اندیشهِ شهردار شدن «نجفی» محصول این کارکرد حزب «اتحاد» بود.
1-2 دوره شهرداری «نجفی» برای حزب «اتحاد» شامل دو بخش است. در سه ماههِ اول (تا روز ارائه کارنامه 12 ساله قالیباف توسط نجفی در شورا)، نجفی به دلیلِ گرایش به سمتِ حاکمیت و تلاش برای بهبود روابط خود با آن، عملا حزب «اتحاد» را نادیده میگرفت (حتی در آن مقطع گفته شد، فردی که پشت پرده اصلی حزب «اتحاد» در چیدمان لیست شورای شهر تهران بوده، از «نجفی» تقاضای ملاقات کرده و نجفی گفته است «به دلیل اینکه از اصحاب فتنه است صلاح نیست، ملاقات کند!)، بعد از اینکه، نجفی از سوی حاکمیت عملا به رسمیت شناخته نشد و آن گزارش مربوط به عملکرد «قالیباف» را در صحن شورا منتشر کرد (تنها نکته مثبت کارنامه خسارت بار نجفی همین گزارش بود) عملا همسویی سیاسی بین «نجفی» و تیم «اتحاد» شکل گرفت. «نجفی» که مرد ایستادن نبود، قصد رفتن کرد. اما حزب «اتحاد» عملا با تاخیر در پذیرش استعفای وی در مرحله اول، به عمقبخشی به اختلاف با بخشهای امنیتی سیستم شدت بخشید و نهایتا نیز بازی را باخت و فقط هزینه رفتن «نجفی» را برای شورا بالا برد.
1-3 «اتحاد» بعد از رفتنِ «نجفی» عملا همان رویه اختلافافکنانه خود را با تکیه بر تجارب دفعات قبل ادامه داد. اوجِ رفتارِ اختلافافکنانه این محفل را در همین مقطع میتوان دید. جایی که در راندِ اولِ انتخاب کاندیداهای نهایی شهرداری تهران در ائتلاف با گروه کوچک سه نفره حزب «اعتماد ملی» عملا باعث شد که 5 گزینه مورد نظرحزب آنها (4 گزینه فیک و یک گزینه اصلی) وارد مرحله نهایی شوند. در مرحله آخر نیز، در نتیجه این عمل تفرقهافکنانه، کل بازی را باختند و از دل این فرایند (با کمک لابی بخشهایی از حاکمیت در بیرون شورا) «افشانی» به عنوان شهردار تهران انتخاب شد. بعد از این ناکامی، عوامل این حزب در مجلس شورای اسلامی در گنجاندن شهرداران در قانون جدید «منع به کارگیری بازنشستگان» نقش به سزایی ایفا کردند. بررسی ادوار بالا نشان میدهد که بیثباتی مدیریتی در شهرداری تهران و تبعات وحشتناک ناشی از آن و صفبندیها و اختلافات درونی شورا یک سر آن همیشه به عملکرد این محفل میرسد.
2- بیخاصیت کردن شورایاریها در شهر تهران: شورای شهر اول تهران یکی از افتخارات خود را ایجاد شورایاریها میدانست. بعدا «قالیباف» تلاش کرد با ایجاد فرصت و رانت اختصاصی برای شورایاران آنها را به بخشی از سازمان رای خود تبدیل کند، اما در این فرایند موفق نشد. حزب «اتحاد» که درک واقعبینانه، درست و حرفهای از پدیده شورایاری نداشت، با چشم طمع به اینکه این تشکیلات گسترده و مویرگی در سطح محلات میتواند به عنوان بخشی از جریان حزبی آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد، آگاهانه چهار عضو خود را به ستاد شورایاری گسیل کرد (اکثریت ستاد)، اما زمانی که با واقعیتهای آنجا آشنا شد، ناگریز با تغییر کارکردها، عملا آن را از حیض انتفاع ساقط نمود. اکنون و در نتیجه عملکرد این حزب، عملا از شورایاری چیزی باقی نماند است. تنها خروجی آنها، تولید یک نیرویِ مخالفِ اصلاحطلبان در شورایاریها و سطح محلات تهران است. همین وضعیت را با گماردن نیروی حزبی خود در بخش مدیریت محله و در معاونت فرهنگی شهرداری حاکم کرده است.
3- عملکرد ضعیف و خسارت بار در معاونتهای شهرداری: چندین معاونت از معاونت های شهرداری تهران به نوعی سهمیه این حزب است که از قضا عملکرد این معاونتها فاجعه بار است.
3-1 معاونت فرهنگی: عضو شورای مرکزی و هیات موسس این حزب، معاون فرهنگی شهرداری تهران است. در دوره «قالیباف» با اهداف “سیاسی” ، “رای سازی” و “در چشم بودن” هزینه سنگینی در بخشی شکلی و ظاهری فرهنگ؛ یعنی برگزاری آداب و مناسک و مناسبتها (با توجه و تمرکز بیشتر به روی وجوه به ظاهر مذهبی) صورت میگرفت. در دوره جدید انتظار میرفت که تمرکز و سمتگیری و عملکرد این بخش، شکل اصلاح طلبانه و مردمی و عمیقتری متناسب با ماموریتهای اصلی مدیریت شهری پیدا کند، اما به دلیل «بیعملی و بیخاصیت بودن»، «فقدان بینش و نگرش فرهنگی» ، “عدم توان اجرائی”، “ به کارگیری تیم فرهنگی رانتی و کاسب کارانه و مبتنی بر داد و ستد” و گاها توام با کارکردهای سیاسی، عملا همان رفتارها و برنامههای دوره قبل با تغییر نام در حال انجام و هدر رفت منابع مالی مردم و شهر می باشدکه تنها خروجی آن بهره مندی رانتی عده ای است که در این تیم حضور دارند .
3-2 معاونت برنامه ریزی: فصلِ مشترکِ برنامههای توسعه ملی (11 برنامه از زمان تاسیس سازمان برنامه و بودجه در سال 1327)، عبارتست از فاصلهِ زیادِ بین آنچه که به عنوان «برنامه» تصویب شده و آنچه که به عنوان «عملکرد برنامه» خوانده می شود؛ به عبارت دیگر، برنامه ریزی توسعه در مسیر تاریخی خود در ایران بیشتر به یک شوخی و طنز شباهت دارد. در سطح محلی، شهرداری تهران، اکنون سومین برنامه خود را تجربه میکند. برنامه اول توسعه شهرداری تهران صرفا روی کاغذ آمد و هیچگاه شکل عملی به خود نگرفت. برنامه دوم توسعه که با تبلیغات فراوان همراه شد، به شکل برونسپاری به یک مجموعه دانشگاهی خارج از شهرداری تهیه شد و عملکرد آن به زعم موافقان، حدود 30 درصد و به گمان منتقدان حدود 10 درصد است. بدین معنا که شهرداری عملا بخشی از وظایف روتین خود را در طول این برنامه انجام داد. برنامه سوم توسعه شهرداری که اکنون در مرحله آماده شدن است، توسط تیم منتسب به حزب «اتحاد» هدایت و برنامهریزی میشود. آنگونه که خودشان ادعا میکنند، این برنامه تفاوتهایی مانند «حضور ذینفعان در نوشتن برنامه» ، «تمرکز بر روی موضوعات کلیدی» و «نظرخواهی از شهروندان» با برنامه دوم دارد، اما واقعیت این است که:
الف- به لحاظ تکنیکی برخی معتقدند که اساسا دوره نوشتن برنامههای 4 ساله و بلند مدت گذشته است و حداکثر باید برنامه دو ساله یا همان برنامههای یکساله که قانون بودجه است، نوشت.
ب- در سال گذشته که از تحریمها خبری نبود، شهرداری تهران به سختی توانست حقوق کارمندان خود را همراه با هزینه نگهداشت شهر (با وضع موجود) فراهم کند و اساسا هیچ پروژه عمرانی و خدماتی در تهران اتفاق نیفتاد. امسال که تحریمها، همه متغیرهای اقتصادی مانند تورم و نقدینگی را چند برابر و رکود اقتصادی را عمیقتر خواهد کرد، همان شرایط مالی سال قبل نیز امکان تکرار ندارد، تا چه برسد به آنکه منابع مالی برای برنامهریزی دراز مدت داشته باشد!
ج- تازه به فرض اینکه شرایط اقتصادی نرمال باشد و منابع درآمدی نیز به حدکافی باشد، اساسا بین بخشی از حاملان و عاملان توسعه شهری یعنی نیروی انسانی و مدیران شاغل در شهرداری، با آنچه که به عنوان برنامه توسط گروههای دانشگاهی نوشته میشود، همیشه یک شکاف تاریخی پر نشونده وجود دارد، که موضوع برنامهریزی در شهرداری را عملا بیخاصیت و خیالی میکند.
آنگونه که گفته میشود، شهرداری تهران برای نوشتن برنامه دوم حدود 5 میلیارد تومان (از صفر تا صد) هزینه کرده است. به نظر میرسد که برنامه سوم نیز حداقل بین 5 تا 10 میلیارد تومان هزینه روی دست شهرداری بگذارد و این پول نصیب تیمهایی میشود که در نوشتن این برنامه دخالت دارند! در نتیجه میتوان گفت، نوشتن این برنامه عایدی برای شهر تهران نخواهد داشت و صرفا یک فرصت تبلیغاتی، رسانهای و رانتی برای این تیم (تیمی بیتجربه و خام و دارای تمایلات محفلی شدید) فراهم ساخته است.
4- سامانه شفافیت: اگر از اعضای حزب «اتحاد» سوال شود، مهمترین دستاورد شما در یکسال گذشته چه بوده است؟ قطعا به سامانه «شفافیت» اشاره خواهند کرد. چنانچه همین حالا به عنوان یک جستجوگر، به سامانه شفافیت شهرداری تهران مراجعه کنید، اطلاعات (نام پیمانکار، تاریخ انعقاد قرارداد، مبلغ قرارداد، مدت قرارداد، روش انتخاب پیمانکار، شناسه ملی، کد اقتصادی و شرح کوتاهی از خدمات قرارداد ) برای 579 قرارداد بالای یک میلیارد تومان آمده است. در چند حالت فرضی این اطلاعات را بخوانید:
الف- یک شهروند عادی: در این حالت این شهروند حداکثر میتوان متوجه شود که فلان پروژه در فلان منطقه در حال انجام است.
ب- یک شهروند علاقمند، ذینفع و متخصص: در این حالت، احتمالا اطلاعات مربوط به نام پیمانکار (اینکه در یک منطقه آیا کارها به چند پیمانکار داده شده یا یک پیمانکار)، روش انتخاب پیمانکار (این بخش صرفا مورد توجه پیمانکاران رقیب خواهد بود، که البته آنها کاری از دستشان برنمیآید چون که قرارداد منعقد شده است) مورد توجه بیشتر قرار میگیرد. بقیه اطلاعات به دلیل کلی بودن عملا امکان قضاوت بیشتر را نمیدهد.
به عبارت دیگر، بر اساس اطلاعات موجود در سایت مذکور، در حال حاضر، قطره کوچکی از دریای بیکران اطلاعات درون شهرداری به اطلاع عمومی رسانده میشود. حال سوال این است آیا این میزان اطلاعات: منجر به فهم و کشف فساد میشود؟ یا منجر به جلوگیری از فساد در درون سیستم (پیشگیری) میشود؟ قطعا پاسخ خیر است و تبلیغات فراوان کنونی در خصوص سامانه شفافیت بیشتر عوام فریبی و فضاسازی رسانهای است.
حال فرض کنید در آینده اتفاقات زیر در سامانه شفافیت رخ دهد (فرض محال که محال نیست):
1- اطلاعات کامل تمامی قراردادها روی سامانه قرار گیرد
2- تمامی سامانههای قراردادها در همه بخشهای شهرداری به سامانه مالی متصل شود، به نحوی که امکان هر گونه خطا و تقلب را بگیرد
(البته گفته می شود که به دلایل حقوقی و فنی امکان تحقق دو گزینه فوق در دنیای واقعی وجود ندارد، اما فرض کنید که محقق شود) در این حالت چه رخ میدهد؟
در این حالت، یک شهروند عادی با دنیای بیکرانی از اطلاعات ترجمه نشدهِ معماری، شهرسازی و عمرانی، اقتصادی و ... مواجه است که به دلیلِ عدم تسلطِ علمی و حرفهای امکان ترجمه و فهم دقیق آنها را ندارد. در این حالت، این اطلاعات صرفا به کار متخصصین میآیدکه باید انگیزههای لازم برای این گروههای تخصصی را فراهم ساخت!
برای شفافتر شدن موضوع باید به فلسفه ایجاد این سامانه پرداخت. طراحان این ایده بر این باورند که از طریق نظارت همگانی (از طریق سایت شفافیت) و اتصال سامانه قراردادها به سامانه مالی، امکان بروز خطا و فساد را به حداقل میرسانیم (یعنی پیشگیری از شکلگیری فساد و رانت). البته افشاگری نیز میتواند به عنوان کارکرد جانبی این فرایند مورد توجه قرار گیرد. در واقع، نوعی ترس و نگرانی از نظارت همگانی مانع از شکلگیری پدیده فساد خواهد شد. منطقا، زمانی این اتفاق میافتد که شهرداری و عوامل آن بدانند که اطلاعات داده شده در فضای همگانی، توسط شهروند مسلط، متخصص و ذینفع ترجمه دقیق شده و از آن ترجمه حاصل شده، فسادی فهمیده و کشف میشود. در نتیجه به دلیل ترس و نگرانی از کشف، از ابتدا به سراغ آن نمی رود! (البته کسانی که سابقه کار اجرایی در شهرداری دارند، معتقدند که آدم حرفهای برای رانتخوری و فساد نیاز به کار غیرقانونی ندارد و اتفاقا افراد غیر حرفهای کار غیر قانونی انجام میدهند! یعنی اینکه، در مساله فساد در شهرداری فقط شفاف شدن راه حل آن نیست، بلکه رانتزدایی از فرایند ها می تواند آنرا کمتر کند).
سوایِ مطالب فوق، چالش مهم در این بحث این است که گردانندگان این سایت دچار یک تاخیر فاز تاریخی در فهم واقعیت هستند. واقعیت این است که در دوره «قالیباف» به دلیل وفور منابع ناشی از فروش زمین و آسمان شهر، امکان رانت و فساد در نتیجه انجامِ پروژه های فراوان بالا بود. این در حالی است که در شرایط رکود و کمبود منابع کنونی که در هر منطقه حداکثر یک یا دو پروژه عمرانی با کندی در حال اجرا است، عملا بسیاری از موضوعات سالبه به انتفاء موضوع است. در این شرایط رکودی اقتصادی و مالی، صرفا در پروژه های خدمات شهری و تهاتری امکان رانت و فساد است که در برخی از این پروژهها مانند قراردادهای جمعآوری زباله خشک اساسا انحصاری تاریخی وجود دارد و رانت آن با این روشها از بین رفتنی نیست.
نکته شگفتآورتر این است که امروز چالش شهرداری در شفاف نبودن فساد نیست. به عنوان مثال، در نامه رسمی رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی به صراحت و روشنی آمده است که در مناطق 1تا 5 «اضافه طبقه» و سایر خلافهای مغایر طرح تفصیلی رخ داده است، اما کسی با آن برخورد نمیکند؛ یعنی «اراده برخورد با فساد» که مساله اساسیتر است، وجود ندارد. یا در نامه یک عضو کمیسیون معماری و شهرسازی به لیست پروندههایی اشاره شده است که در مناطق شهرداری به جای ارسال به کمیسیون ماده 100، در کمیته معماری مناطق توافق کردهاند! و کسی هم با آنها برخورد نمیکند. از این رو، دستاورد حزب «اتحاد» در این بخش مانند ایجاد طوفان در فنجان است که برای سازندگان آن جذابیت دارد و برای افکار عمومی جاذبهای ندارد.
5- دفاع از کارنامهِ ضعیف «پورسیدآقایی» معاون حمل و نقل و ترافیک و تلاش برای بقای وی، بخش دیگری از شاهکار این حزب است. از حیثِ عملکردِ فردی اعضای این حزب نیز، به جرأت میتوان گفت جزو ضعیفترین اعضای شورا محسوب می شوند. دو عضو منتسب به این حزب (میلانی و خداکرمی) کمترین خاصیت را در شورا نداشته و شاید سالی یک بار به سختی لب به سخن بگشایند! به نحوی که کارنامه فردی آنها تنه به کارنامه «رضازاده » عضو دوره قبلی شورا میزند و در خصوص یک نفر (نوری) از اعضای این حزب گفته میشود که در حال مهرهچینی گسترده در شهرداری و بهرهمندی از مواهب رانتی آن است. یک عضو دیگر این مجموعه (میرلوحی) هم عمدتا در حال حاشیهسازی، استخدام بستگان در شهرداری و ایجاد هزینه برای شوراست.