اوایل روی کار آمدن جریان اعتدال و افتادن زمام دولت به دست تیم کارگزارانیها بود که سعید حجاریان مطلبی به انتشار رساند و در آن از نُرمالیزاسیون بهجای دموکراتیزاسیون صحبت کرد. ایشان در آن نوشته تصریح کرد که فیالحال و بعد از تاثیرات دولت معجزه هزاره سوم، ما چند گام به عقب رفتهایم و پروژه «دموکراتیزه کردن ساختار جامعه و قدرت»، باید به بعد از مرحله «نرمال کردن مجدد شرایط» موکول شود.
قضیه علیرغم ظاهر پیچیده و پرطمطراق یادداشت حجاریان، خیلی ساده بود. از عملکردهای روحانی و منسوبان او بوی دموکراسی و رِفُرم و اینجور چیزها در نمیآمد و حجاریان داشت با توجیهات تئوریک و پیچواپیچ خودش به سرخوردگان وضع موجود، دلداری میداد. او میگفت نگران نباشید. عوضش الان نرمال میشویم تا بتوانیم پروژه نیل به دموکراسی را مجدداً از سر بگیریم. او داشت به عقبگرد اعتراف میکرد اما میگفت جای نگرانی نیست چون هشت سال بعد (بعد از دولت دوم روحانی) دوباره به ابتدای اصلاحات برمیگردیم؛ در ۱۴۰۰ به ۱۳۷۶ باز میگردیم! حالا در ابتدای سال ۹۷ هستیم و جریان اعتدال پنج را از سر گذرانده و سه سال پیش رو دارد و حالا میشود از آقای حجاریان پرسید فکر میکنید اوضاع چقدر نرمال شده؟ حجاریان در مقالهاش هیچ جایگاهِ مختار و ذیارادهای برای مردم در نظر نگرفته بود. او جماعت را مهرههای بیجان و مطیع شطرنج فرض کرده بود که میشد به دلخواه جابجایشان کرد و نرمال و آنرمال و همه چیزهای دیگر برای حجاریان در نسبت با ساختار قدرت تعریف میشد. اما گذشت و گذشت تا دیماه ۹۶ از راه رسید. بعد از اتفاقات دیماه تمام محاسبات سعید حجاریان و دهها نفر دیگر مثل او، همگی از ریل خارج شدند و جامعهای که با یک جمله #تکرار_می_کنم به امر رهبر اصلاحات، یک چوب خشک ناشناس را هم به کرسی نمایندگی شورا یا مجلس میفرستاد، این بار علیه همه چیز شورید و تمام معادلات را عوض کرد. کشور حدود دوهفته ناآرام بود و حتی یک نفر شعاری درباره محصورین سر نداد. رهبر اصلاحات آمد و خواست به جماعت معترض، با نگاه از بالا، مثلاً حال بدهد و گفت البته اینها #برانداز نیستند و فضا آنچنان علیه او بود که در واکنش به این جمله موجی به راه افتاد و تمام قطراتش میگفتند اتفاقاً ما همین هستیم... تمام سلبریتیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... که اصلاحات علم کرده بود، دانه به دانه سقوطهایی یکشبه کردند. دیگر نه پروفسور سمیعی آن پزشک افتخارآمیز سابق بود و نه اصغر فرهادی باشکوهترین معرفیکننده فرهنگ ایرانی به جهان. کار تا به وجود آمدن هشتگ #تاجزاده_گیت و خیلی چیزهای دیگر هم پیش رفت و هنوز هم جامعه در وضعیتی است که تا اطلاع ثانوی به شکلی مهارناپذیر در حال بت شکستن و ایجاد تحولات حیرتزاست. آقای حجاریان چه خبر از نرمالیزاسیون؟! حجاریان چند وقت بعد از ایراد تز نرمالیزه کردن فضا، در یک گفتگوی مبسوط، که به همراه چند نفر دیگر برگزار شد، نشست و حرف از لِویاتان زد. اگر خلاصه و سرراست بگوییم، او داشت «ایجاد تحولات از بالا» را توجیه میکرد و وظیفه مردم را هم قرار گرفتن در جایگاه سلولهایی فرض میگرفت که باید برای آن مغز بالادستی، یک پیکره درست کنند؛ یعنی بازوهای او و پاهای راهرفتن و قلب و اندام تنفسی و باقی چیزهایش باشند و همه از مغز تبعیت کنند تا شاید بعدها (معلوم نیست با کدام ضمانت؟!) به مرحله دموکراسی برسیم. اما آقای حجاریان! میشود از اینجا ببعد، بجای پرسش از شما، یک پاسخ صریح بهتان داد. لویاتانی که مثل یک اژدها سر از اقیانوس در آورده و به شهر آمده، همین دلار است که صعود لایَقِف و پرشتاب آن نماد تمامعیاری از اقتصاد سفتهای به حساب میآید؛ و مردم هم آن چند نفری نیستند که پول نقد در جیبشان هست و برای جا نماندن از قافله، پشت در صرافیها صف میکشند. مردم حقیقی، مردمی که در محاسبات اعتدالی و نرمال و در یک کلام لیبرالی این دوستان، انگار به حساب نیامدهاند، قصد ندارند سلولهای تشکیلدهنده اندام این هیولا باشند و برای بقای حیات، ناچار هستند با او بجنگند. حجاریان قبل از بحث نرمالیزه کردن ساختار و حتی قبل از ایراد تز نرمالیزاسیون، یادداشتی درباره وضعیت «ایران» نوشته بود با این تیتر که «این وطن مصر و عراق و شام نیست» و حالا این مردم حقیقی وطن هستند که از او میپرسند: چطوری_ایرانی؟!