حلاج اینقدر سنگ خورد و خورد اما دم بر نیاورد تا این که سنگ را در دست دوست خود دید. همینجا روحش از جا کَنده شد. سنگ از دوست خوردن خیلی درد دارد.
هشت سال پیش، وقتی اولین بار حس کردیم #نسل_ما_عبور_کرده_است یک جمعه مثل امروز، جمع شدیم تا یک نفر به نمایندگی ما حرف بزند. آن یک نفر را اخیرا خیلی دوست داشتیم چون خود ما بود. وقتی دیدم با شرایط موجود، نمیتواند حرفش را رسا بزند، به یک سید معممی گفتم میروم مردم را جمع میکنم، شما بیایید و رهبری گروه را برعهده بگیرید و آنها را به سمت فنسهای دانشگاه هدایت کنید تا سخنران، ما را ببیند و دچار لکنت نشود. آن روحانی نیامد؛ خودم دست به کار شدم. مردمِ پراکنده پشت فنس جمع شدند؛ هر بار که صدای خودمان را از بلندگویی که چندبار هم قطع شد شنیدیم تکبیر گفتیم. تصورمان این بود که نباید قهر کرد و باید حرف زد. هنوز به اصلاحات اعتماد داشتیم.
امروز، پس از هشت سال، دچار تردید بزرگی شدیم. هر یک از ما فکر میکنیم این همه هزینه برای چه بود؟ هیچ وقت یادم نمیرود چطور دوستم در وسط خیابان کتک خورد. هیچ وقت یادم نمیرود وقتی آن مامورِ ناشناس سر دوستم را پانسمان میکرد گفت: همه یک جور نیستند!
هیچ وقت یادم نمیرود دوستم وقتی از بازداشت آمده بود دچار لکنت بود؛ هیچ وقت یادم نمیرود وقتی دوستم را بردند پدرش سکته کرد؛ و او تا امروز از عزیزش مراقبت میکند. بخدا از دنیا هیچ نمیخواست جز کمی حق! هیچ نمیخواست جز این که حواسش خیلی به کشورش بود. آنها هیچوقت دست به دامن بیگانه نشدند. هیچ کدامشان نمیخواستند کشور را ترک کنند. هیچ کدامشان خشونت نکردند. نهایتا دستهایشان را بالا بردند تا فقط دیده شوند. تا فقط نهی از منکر کنند. کاری که امروز هم میکنند؛ خیلی بیشتر از آنموقع.
.
کاش به جای ندا بودیم
یک وقتهایی به خدا میگویم برای چه زنده نگهم داشتی؟ اگر قرار بود بشنویم: «به فساد فلانی اعتراض نکنید چون خودی است» چرا باید زنده میماندیم؟
نسل ما عبور کرده است؛ از تمام این فسادها، رانتها و بچهپولداربازیها. نسل ما عبور کرده است از هرچه آقازاده حرام خوار است. نسل ما عبور کرده است از...
.
امروز تولد میرحسین بود. یعنی او هم اگر بود همین راه را میرفت؟ یعنی آنوقت هم مصلحتها پُر رنگتر از اخلاق و انسانیت میشد؟ یعنی آنوقت هم ژن خوبها بر مسند امور بودند؟ یعنی آنوقت هم جوانان به جای کارهای تشکیلاتی و تخصصی، پشت دفتر موسوی مینشستند؟ یعنی آنوقت هم جوانان ما در بازداشتگاهها بودند؟ یعنی آنوقت هم نمایندگان مجلس ما وارد معاملات میشدند؟ یعنی آنوقت هم پست مدیریتی در شهرداری، ۲۰۰میلیون تومان معامله میشد؟! یعنی آنوقت هم به معترضانِ ضد فساد، دسیسهگر میگفتند؟ یعنی آنوقت هم باید خون میگریستیم؟
سال97 را با گامهای عملی شروع کنیم. «مفسدان» بدون رودربایستی کنار بروند؛ حتی اگر خودمان جزو یکی از آنان باشیم❗️
موضوع خبر: